رمان های کلاسیک۲۲ (سه تفنگدار)160673
Original price was: ۷۵۰,۰۰۰ ریال.۶۷۵,۰۰۰ ریالCurrent price is: ۶۷۵,۰۰۰ ریال.
در انبار موجود نمی باشد
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
ویراست | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات | ۱۱۲ صفحه |
شابک | 9786002517258 |
توضیحات اثری است از الکساندر دوما، با بازنویسی الیور هو به ترجمه پرستو عوض زاده و چاپ انتشارات قدیانی. کتاب حاضر داستان دلیری و قهرمانی های پسری هجده ساله به نام دارتانیان و سه تفنگدار به نام های آتوس، پورتوس و آرامیس می باشد. داستان با دوئلی بین دارتانیان و مرد اهل مونگ آغاز می شود؛ دوستان مرد به دارتانیان حمله ور می شوند و درآخر او بر اثر ضربه ای از پشت بیهوش می شود، در هنگام بیهوشی، مرد اهل مونگ نامه ای را که پدر دارتانیان برای موسیو دو ترویل، فرمانده تفنگ داران، نوشته می دزدد و به دنبال این ماجرا دارتانیان به پاریس می رود و در آنجا با سه تفنگ دار آشنا می شود.دارتانیان در خانه ماند. از میان حفره ی کف اتاقش، مراقب اتاق موسیو بوناسیو بود، که درست زیر اتاق خودش قرار داشت. طولی نکشید که دید چند سیاه پوش وارد اتاق طبقه ی پایین شدند. کمی بعد یک نفر دیگر هم وارد اتاق موسیو شد و دارتانیان دید که آن افراد سیاه پوش به او حمله کردند. سپس، صدای فریاد و ناله ای را شنید… صدای یک زن بود. زن گفت: «من اینجا زندگی می کنم. بهتون می گم، من مادام بوناسیو هستم! من برای ملکه کار می کنم.» یکی از افراد گفت: «تو دقیقا همون کسی هستی که ما منتظرش بودیم.» دارتانیان به پلانشه گفت که سایر تفنگ داران را پیدا کند. سپس، با عجله به طبقه ی پایین رفت و در آن اتاق را زد. وقتی در باز شد، به داخل حمله کرد. همه ی اهل محل، صدای فریادهای بلند، پا به زمین کوبیدن ها، صدای به هم خوردن شمشیرها، و شکستن لوازم خانه را شنیدند. بعد، در باز شد و چهار مرد سیاه پوش با لباس های پاره پوره، پا به فرار گذاشتند. وقتی دارتانیان با مادام بوناسیو تنها شد، دید که او تقریبا بیست و پنج ساله است، موهایش مشکی و چشم هایش آبی است. از دارتانیان تشکر کرد و پرسید که چرا آن افراد سعی داشتند او را بدزدند. دارتانیان گفت: «خانم، اون آدم ها خطرناک تر از دزد بودند. اونها افراد کاردینال بودند. امروز گاردی ها، شوهرتون رو دستگیر کردند. موسیو بوناسیو من و دوستانم رو استخدام کرد تا شما و کسی که شما رو دزدیده بود، پیدا کنیم. چه جوری فرار کردید؟» زن گفت: «من از پنجره ی اتاقی که مرا نگه می داشتند، فرار کردم. اوه، باید چه کار کنم؟» دارتانیان گفت: «نمی تونیم اینجا بمونیم. من دنبال دوستانم فرستادم ولی نمی دونم کی می رسند. هر لحظه ممکنه گاردی های بیشتری از راه برسند. دنبالم بیاید.»
مشخصات فنی : 160673
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
ویراست | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات | ۱۱۲ صفحه |
شابک | 9786002517258 |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده