معرفی کتاب مدیریت استرسکتاب مدیریت استرس نوشته اوا سلهاب است که با ترجمه زهرا حسنی منتشر شده است. کتاب مدیریت استرس توضیح میدهد که چگونه میتوانید از انرژی استرس برای مزیت خلاقیت در زندگی خود استفاده کنید.درباره کتاب مدیریت استرس زندگی در دوره متمدن امروزی مملو از استرس و فشار روانی است. ما در محیط کار و ورزش، با دیگران یا حتی دوستان خود رقابت میکنیم. سعی میکنیم که در وقت خود صرفهجویی کنیم و تا جایی که میتوانیم پول به دست آوریم و خانه، اتومبیل، وسایل خانگی و غیره بخریم یا به مسافرت برویم و بعد از کار و فعالیت و خستگی بسیار، به استراحت بپردازیم.عده زیادی از مردم بهجای آنکه به علت اصلی نگرانی و اضطراب بپردازند، سعی میکنند خود را از نشانههای استرس و نگرانی رهایی بخشند. مثلاً قرص مسکن یا قرص خواب میخورند یا به اقدامات دیگری متوسل میشوند تا نشانه استرس را از بین ببرند؛ اما تنها روش صحیح و مؤثر برای متوقف کردن استرس این است که علت بروز آن را بررسی کنیم. البته ممکن است قادر نباشیم عامل بروز استرس را از بین ببریم ولی شناخت آن احتمالاً به ما کمک میکند تا بر فشار روانی خود غلبه کنیم.این کتاب با تمرینهایی کاربردی به شما کمک میکند مرحله له مرحله بر استرس خود غلبه کنید. خواندن کتاب مدیریت استرس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیماین کتاب را به تمام کسانی که در زندگی به دنبال آرامش هستند پیشنهاد میکنیمبخشی از کتاب مدیریت استرسدر اوایل سالهای مطالعات معنویام، واقعاً اعتقاد داشتم که وظیفه من در جایگاه یک راهنمای معنوی و یک پزشک منطقی این است که عاقل، دوستداشتنی و آرام باشم. برای من، نمایش دادن عصبانیت بههیچوجه راحت نبود. مشکل این بود که بسیار بدشانس بودم و بیشتر وقتها، بهویژه هنگام رانندگی در زادگاهم، در بوستُن، با شکست مواجه میشدم.دریکی از این موارد، درحالیکه از محل کار به خانه برمیگشتم، راننده دیگری بدون راهنما زدن، جلوی من پیچید و باعث شد ناگهان پا روی ترمز بگذارم. البته، چندین بار بوق زدم و راننده در پاسخ من فحاشی کرد. من نیز فحاشی کردم. وقتی مقصر، راننده بود، چطور جرأت کرد که به من بیاحترامی کند! چطور جرأت کرد که جان مرا در خطر بیندازد! خشمگین شدم.در عرض چند دقیقه بعد از خشمگین شدن، احساس گناه میکردم. با خود فکر کردم، چطور توانستی فحاشی کنی؟ تو شخصی معنوی و اهل مراقبههستی و الان آن را از دست دادی. افراد خوب به دیگران ناسزا نمیگویند. دالایی لاما۳ هرگز چنین رفتاری نداشت! این جمله، آخرین خط در مورد دالایی لاما بود که در مسیرهای خشم و عصبانیت مرا متوقف کرد. واقعاً خندیدم،زیرا داشتم فکر میکردم دقیقاً خودت را با چه کسی مقایسه میکنی؟ نهتنها حضرت پاپ نیستی، بلکه تمایلی هم به پاپبودن نداری. علاوه بر این، دالایی لاما رانندگی نمیکند و یک راننده دارد؛ بنابراین، مجبور نیست با رانندههای دیوانه روبهرو شود. آرام شدن با خنده، باعث شد تا برای یکلحظه، دیرتر عصبانی شوم و این جمله را ببینم که افراد خوب به دیگران ناسزا نمیگویند. این جمله باعث شد که از خود بپرسم: چه مفهومی دارد؟ آیا اگر فحش بدهم و مانند انسان رفتار کنم، خوب نیستم؟ آیا حتی این رفتار صحت دارد؟ندای درونی من، مرا متوقف کرد. باعث شد تا متوجه شوم که همین احساس عصبانیت من، واقعاً برای این شرایط مناسب بود. زندگی من در معرض خطر قرار گرفته بود و باعث شد که احساس کنم بیتوجه و بیاهمیت شدهام. آنچه که شاید چندان مناسب نبود، تنش و نحوه ابراز عصبانیتم بود،که نه برای من یا هرکس دیگر خیلی مؤثر نبود. بیشک این روش به من کمک نکرد تا احساس بهتری داشته باشم، اگرچه بهطور موقت، ناسزاگویی باعث شد که مقداری از انرژی فروخورده خود را آزاد کنم.
مشخصات فنی : 403258
ناشر | |
---|---|
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات | ۱۹۲ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۷۳۶۹۲۶۷ |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده