کتاب تیمارستان متروک – برنده ی جایزه ی کنتاکی سال ۲۰۱۴39480
Original price was: ۲,۷۹۰,۰۰۰ ریال.۲,۵۱۱,۰۰۰ ریالCurrent price is: ۲,۵۱۱,۰۰۰ ریال.
موجود در انبار
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۲۷۸ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۲۳۹۴ |
معرفی کتاب تیمارستان متروککتاب تیمارستان متروک، نوشته دن پبلاکی است این کتاب با ترجمه رعنا باقریان کوشکقاضی منتشر شده است. گریلاک نام بیمارستان متروک و عجیبی است که سال ها قبل محل نگهداری و درمان کودکان و نوجوانانی بوده است که به گفته ی دیگران مشکلات روانی داشتند؛ اما پس از مرگ مرموز چند بیمار جوان، تعطیل می شود و به مکانی تاریک و ترسناک تبدی در دل جنگل تبدیل می شود و می پوسد. نیل و بری طی سفری ماجراجویانه به تیمارستان گریلاک، تصمیم گرفته اند به یاری روح ربکا راز قتل او و مادرش را برای همگان برملا کنند. تنها راهنمای آنها در شروع این مسیر، سرنخ رمزی است که ربکا در شعری که در سال نامه اش یادداشت کرده، به آنها داده است. در این کتاب خواننده با نیل و بری همراه می شود تا با آن ها معمای ربکا را حل کند.خواندن کتاب تیمارستان متروک را به چه کسانی پیشنهاد می کنیماین کتاب را به تمام نوجوانان علاقه مند بهژانرهای پر هیجان و ترسناک پیشنهاد می کنیمبخشی از کتاب تیمارستان متروک«بی خیال، نیل! فکر کردی کجای این دنیا می شه دزدکی رفت توی یه ساختمون متروک؟ خدا می دونه چه چیزهای سمّی ای توی هواش هست. تازه بماند که چی، یا کی، ممکنه اونجا قایم شده باشه.»نیل پشیمان شد. بهتر بود دروغ می گفت. آخه چرا همیشه از دروغ این همه بد می گن؟ فکرِ یک ساختمان خالی در جنگل، تنها انگیزه اش بود تا صبح آن روز از خواب بیدار شود. از شب قبل که وسلی دربارهٔ بیمارستان باهاش حرف زده بود، ذوق کرده بود که بالاخره دلیلی برای آمدن به هدستون پیدا کرده. کاری برای انجام دادن داشت و جایی برای رفتن و فرارکردن از فکروخیال پدر و مادرش. در نیوجرسی مادرش گرفتار هجوم افکار آشفته و درهم برهم شده بود که جرقه اش با جدایی پدر زده شد. پدرش، اوایل همان سال، آن ها را گذاشت و به کالیفرنیا رفت تا آرزوی قدیمی بازیگری اش را دنبال کند.پدر و مادر نیل برای خودشان راه فرار درست کرده بودند؛ هم واقعی و هم خیالی. و حالا نیل هم همین کار را می کرد. بچه به پدر و مادرش می رود. امیدوار بود که معمای پرستار جنت راه فرار او از تمام این مشکلات باشد. خوشبختانه نزدیکی های کوه تلفن آنتن نداشت، وگرنه بری می توانست جلوی او را بگیرد. خاله ها در شیرینی فروشی تقریباً غیرقابل دسترس بودند.اما باز هم ممکن بود هر آن سروکله شان پیدا شود.نیل سعی کرد لبخند بزند. شانه بالا انداخت و گفت: «حالا که این همه نگران منی، چرا تو هم نمیای؟» وقتی خواهرش یک ابرویش را بالا انداخت، فهمید زیادی تند رفته.بری بازویش را گرفت و گفت: «عجب پیشنهادی! پاشو بیا تو.»صدای تلق تلوق از خیابان آمد و نیل عقب کشید. چرخ های لاستیکیِ باریک، خاک وخل را پخش وپلا می کرد. پسری که روی دوچرخه بود ترمز گرفت و لیز خورد تا ایستاد. وسلی بپتیست.«سلام نیل! حاضری؟»یک نفر دیگر هم پیچید توی خیابان و به سرعت نزدیک شد. بعد کنار وسلی ایستاد و کلاه کاسکتش را بالا برد. نیل فوری فهمید آن پسر کیست. وسلی گفته بود برادر بزرگ تری دارد، اما نگفته بود او هم با آن ها می آید.
مشخصات فنی : 39480
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۲۷۸ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۲۳۹۴ |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده