معرفی کتاب عروس قریشکتاب عروس قریش نوشته مریم بصیری یک رمان تاریخی است با محوریت زندگی حضرت آمنه مادر پیامبر اسلام. این کتاب روایتی است زندگی این بانوی بزرگوار و ازدواجش با پدر پیامبر. نام کتاب عروس قریش هم اشاره به ایشان دارد.درباره کتاب عروس قریش این کار بارها و بارها مورد بازخوانی نویسنده قرار گرفته و با منابع تاریخی تطبیق داده شده است. به این جهت که روایت های تاریخی و اطلاعات در مورد حضرت آمنه (س) کم است با کارشناسان تاریخی و متخصص تاریخ اسلام جلساتی گذاشته شده و کتاب به آن ها عرضه شد و محتوای آن مورد بررسی قرار گرفت تا مشکلی در متن کار وجود نداشته باشد. نویسنده در بخشی از رمان از تخیل خود استفاده کرده است اما این بخش ها درمورد زندگی پیامبر نیست. کتاب روایتی جذاب و پرکشش دارد و خواننده را با خودش همراه می کند.خواندن کتاب عروس قریش را به چه کسانی پیشنهاد می کنیماین کتاب را به تمام علاقه مندان به رمان تاریخی پیشنهاد می کنیمبخشی از کتاب عروس قریشآمنه کاری نداشت که بکند. ماه ها بود که گرما مردم مکه را گداخته بود و آمنه کاری نداشت جز آنکه در عطش آبی خنک و هوایی خنک تر به شانهٔ پنجره تکیه بزند و از اتاق بالاخانه به کوچه بنگرد. تازه دستش به قفل پشت پنجره رسیده بود. برای دیدن گوشه ای از کعبه باید روی پنجهٔ پاهایش می جست تا لته های پنجره را باز می کرد و از میان مشبک های چوبی آن سرک می کشید. همیشه هم فقط می توانست کنجی را ببیند که کوه ابوقبیس از پشتش قد کشیده بود.تیغ های تیز آفتاب از میان پنجره به اتاق سرک می کشید و در دستان دختر فرومی رفت. دلش برای خنکای باران تنگ شده بود، برای وقتی که اول بار بارش باران را دیده بود. بِرّه گفته بود در مکه باران نمی بارد و اگر ببارد سیل آسا در میان بازوان سنگی شهر چرخ می خورد و در میان خانه ها می چرخد. آمنه همان یک باری که باریدن باران را دیده بود از آبی که در میان کوچه ها می چرخید، لذت برده بود. چقدر دوست داشت چون پدرش زیر شُرشُر ناودان کعبه بایستد و باران عطش وجودش را سیراب کند.همهمهٔ دوروبر کعبه که بالا گرفت آمنه دستانش را روی لبهٔ پنجره گذاشت و خودش را بالا کشید. ایستادن روی تاقچهٔ پنجره را دوست داشت. حس می کرد قد کشیده است و می تواند با قد مادرش برابری کند. سعی کرد بیشتر سرک بکشد؛ اما نتوانست بفهمد سروصدایی که در میان کوچه ها می پیچد از کجاست. تنها پدر را دید که به سوی خانه می آید و اندکی بعد صدای بِرّه در میان صدای خستهٔ وهب شنیده شد. آمنه از تاقچه پایین پرید و از پله های گوشهٔ دیوار بالاخانه خودش را به اتاق پایین رساند./ این جماعت را چه می شود؟ باز به همان تکاپوی بی حاصل پیشین افتاده اند./ راحِل که به دیدارمان آمده بود می گفت خیال آن دارند باری دیگر مراسم باران راه بیندازند!
مشخصات فنی : 182378
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات | ۳۲۰ صفحه |
شابک | 9786226019033 |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده