معرفی کتاب نگران نباشنگران نباش رمانی از نویسنده موفق ایرانی، مهسا محب علی است که توانست جایزه ادبی بنیاد گلشیری را در سال 13۸۹ به دست آورد. این رمان که اولین بار در سال 13۸۷ منتشر شد، پس از این که مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار گرفت، در طول دو سال به چاپ یازدهم رسید.درباره کتاب نگران نباش تهران درگیر زلزله است و داستان از زبان دختر معتادی به نام شادی روایت می شود. لرزه ها هر چند دقیقه یکبار می آیند اما شادی برخلاف اصرار مادر و برادرهایش به ترک خانه، تمایلی به رفتن ندارد. او که تازه مواد مصرف کرده، در افکار و خیالات خودش غرق است و وقایعی را که می بیند و می شنود، با خیالاتش درمی آمیزد؛ اما در نهایت مجبور می شود برای تهیه مواد از خانه خارج شود و به عده ای جوان که گروهی تشکیل داده اند بپیوندد تا شاید دوستی را پیدا کند. این اثر رمانی اجتماعی/ انتقادی و پر از شخصیت هایی است که هرکدام نماینده یک نسل اند. جوان هایی که هرکدام دغدغه خود را دارند، مادری انقلابی در تقابل با نسل پس از خود، پدری که نیست و همیشه قرار است پیدایش شود و شخصیت شادی که شخصیتی آسیب دیده و سرخورده است. محب علی در این رمان علاوه بر به تصویر کشیدن وضعیت جوانان امروزی که دچار بحران هویت و گرفتار مسایلی مثل اعتیاد و استحاله فرهنگی هستند، توانسته است وضعیت شهر بزرگی مانند تهران را در زمان بحرانی همچون زلزله به شیوه ای ملموس برای خواننده پیش بینی و توصیف کند. خواندن کتاب نگران نباش را به چه کسانی پیشنهاد می کنیمخواندن این رمان جذاب را به همه علاقه مندان به رمان و ادبیات داستانی پیشنهاد می کنیم. بخشی از کتاب نگران نباشسیگار را می گذارم میان لب هام. آرش فندک می زند. آتش مثل شعله پخش کن از سرِ فندکش می زند بیرون. گلین خانم پابه پا می شود. یک کام سنگین می گیرم و نفسم را نگه می دارم. هنوز مزهٔ زهرمار می دهد.«از کجا معلوم آشغال ها و عوضی ها نمونن تو شهر؟»«هِه… آدم نامرد که وانمی سته… می زنه به چاک… جیگرداراش وامی ستن»یک لبخند پت و پهن می نشانی روی صورتت و چشم های شهلات از کِیف لب پَر می زنند. کاش همه چیز همین طوری بود. کاش من هم چند سال دیرتر به دنیا می آمدم. کاش من هم توی مدرسهٔ غیرانتفاعی درس می خواندم. دانشگاه آزاد می رفتم و راه به راه سیگاری بار می زدم. آن وقت الان، حتماً همراهت می آمدم میدان محسنی تا لاستیک آتش بزنیم، سنگر ببندیم و شهری را که زده به سرش و دارد بندری می رقصد به دست بگیریم و از خودمان هم نپرسیم چه گُهی داریم می خوریم.«زلزلهٔ اولی کِی اومد؟»خم شده روی کاناپه و زُل زده تو چشم هام.«نمی دونم»«ساعت دو و نیم… چی شد؟ خلایق گفتن بی خیال و گرفتن خوابیدن… دومی ساعت چند اومد؟ پنج وربع… بعضی ها ترسیدن و زدن به چاک… سومی کی اومد؟ یه ربع به هشت… دیگه گشاداش هم هم کشیدن و… یعنی خلاصه داره حالی شون می کنه که سریع گولّه کنین وگرنه… ببین! حتی یه استکان هم نشکسته… اینا همه ش نشونه س»گلین خانم پاچهٔ شلوارش را می چسبد.«خانوم هاردادی؟»«نمودی ما رو به ولله. بابا خانوم قات زده. می فهمی قات زده یعنی چی؟»گلین خانم با چشم های خیس نگاه اش می کند.«می خوای ببرمت اون جا؟»گلین خانم به من نگاه می کند. می خواهد مطمئن شود آرش سربه سرش نمی گذارد.«بشونمش پشت موتور
مشخصات فنی : 39363
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۱۳۶ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۳۶۷۱۵۴۶ |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده