کتاب گمشده – خانه ی سایه ها ۴193223

توضیحات کتاب گمشده چهارمین جلد از مجموعه ی خانه ی سایه ها به قلم دن پابلوکی، ترجمه ی محمدرضا ملکی و چاپ انتشارات پیدایش است.دختربچه ای به نام لوئیز که یک خانه ی عروسکی قدیمی دارد هرشب خواب خانه ای را می بیند که پنچ بچه درون آن گیر افتاده و توده ای سیاه دنبالشان می کند. این درحالی است که خودش را نیز به تازگی در میان بچه ها می بیند.پس از ناپدید شدن پسرخاله اش، مارکوس، او برای دور ماندن از خانه ی عروسکی توی زیرزمین همراه مادر خود به خانه خاله اش می رود و ایمیلی از آکادمی هنرهای نمایشی لارکسپر که از مارکوس دعوت به تحصیل کرده است، پیدا می کند.لارکسپر عمارتی قدیمی است که خیلی سال قبل سوخته و نابود شده و خانه ی عروسکی نیز از روی آن ساخته شده است؛ موضوعی که به شدت لوییز را می ترساند.لو که از پرواز و بی خوابی شب قبل حسابی خسته است، چشمانش را می بندد و به خواب سنگینی فرو می رود. بعد از این خواب او در خانه ی عروسکی بیدار می شود و همانند مارکوس از نظرها پنهان می گردد.حالا جیسون برادر لوییز که از ناپدید شدن خواهرش باخبر شده با شنیدن صدایی به داخل انباری و پیش خانه ی عروسکی کشانده می شود. او برای کمک به خواهرش با دختری به نام کانی که مدتی طولانی در لارکسپر زندگی می کرده ملاقات می کند و همراه او به خانه ی سایه ها می رود.بچه ها نمی دانند که آیا آن شخص می خواهد کمکشان کند یا برای همیشه در آنجا نگهشان دارد!؟«می دونی، اون موجودی که اینجا پنهان شده، خیلی وقته که لارکسپر رو تسخیر کرده. اون همیشه سعی کرده منو از اینجا دور کنه، ولی من چطور می تونم برم، در حالی که می دونم این موجود دائما در کمین بچه هاس؟ و اینکه اونا رو چنان می ترسونه که چاره ای ندارن خودشونم مریدش بشن و بخشی از اون باشن. من از پا نمی شینم تا زمانی که بدونم اون از بین رفته.»کانی به چشمان جیسون خیره شد و گفت: «بعد از اون پنج تا بچه ی آخری فکر کردم که دیگه کارش تموم شده. باور داشتم که دیگه شکستش دادیم. ولی یه جورایی این موجود – خودِ این خونه – هنوز رشته ی زندگیش پاره نشده.»«این همون حرفیه که مادام تو مسیر به من می گفت.»«اگه ما بتونیم کمک کنیم این بچه ها فرار کنن، خونه دیگه چیزی نداره ازش تغذیه کنه. این می تونه نهایتا به معنی اتمام کار لارکسپر باشه. منم آزاد می شم برم سراغ مادرم به همون جایی که روح اون سفر کرده.»