هزار خورشید تابان

نیم نگاه pdf
10%

هزار خورشید تابان44668


قیمت اصلی ۷۵۰,۰۰۰ ریال بود.قیمت فعلی ۶۷۵,۰۰۰ ریال است.

ناموجود

ناشر

مؤلف

مترجم

سال چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

شابک ۹۷۸۶۰۰۹۴۸۴۴۹۲

معرفی کتاب هزار خورشید تابانکتاب هزار خورشید تابان داستانی از خالد حسینی، نویسنده مشهور افغان و نویسنده کتاب بادبادک باز است. این داستان که نگاهی بر رنج و ناملایمات زندگی زنان افغان دارد، به مدت 15 هفته در لیست پرفروش نیویورک تایمز قرار داشت.انتشارات مجید این داستان را با ترجمه حمیدرضا بلوچ منتشر کرده است.درباره کتاب هزار خورشید تابانهزار خورشید تابان که نامش برگرفته از یکی از اشعار صائب تبریزی است، نگاهی به زندگی دو زن افغانستانی دارد و روایتی از رنج زندگی آنان را بازگو می کند. رنجی که بر زندگی زنانی توانا تحمیل شده است و دلیلی ندارد مگر قوانین دنیای خشن مردسالار و جهل و نادانی.داستان از زندگی دو زن متفاوت در افغانستان می گوید. مریم که حاصل رابطه ای نامشروع است و لیلا که دختری روشنفکر و باهوش است اما در دام خانواده ای مردسالار گرفتار شده است. مریم که پدرش را بی اندازه دوست دارد و او را مانند خدای زندگی اش می بیند، زمانی متوجه می شود که چرا زندگی اش اینقدر با خواهرها و برادرهایش متفاوت است. وقتی پدر او را مجبور می کند تا با مردی مسن ازدواج کند، بت زندگی اش فرو می ریزد و زندگی اش تباه می شود. داستان زندگی مریم با لیلا گره خورده است. دختری که یارش مهاجرت می کند و خانواده اش را هم از دست می دهد و او هم به دلیل فرزندی که در شکم دارد، مجبور به ازدواج با مردی می شود…خالد حسینی در هزار خورشید تابان از دنیایی حرف می زند که در آن، زن تنهاترین و مظلوم ترین موجود جهان است. زنان که بعد از به قدرت رسیدن طالبان در افغانسان زندگی سخت تری هم پیدا کردند موضوع کتاب حسینی هستند. این کتاب در سال ۲00۸ جایزه ملی کتاب انگلستان را از آن خود کرد و در موفق شد تا جایزه بوک سنس را هم به خانه ببرد.کتاب هزار خورشید تابان را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم هزار خورشید تابان، اثری بی نظیر است که گوشه ای از درد و رنج زندگی زنان در جهانی که با مردسالاری و خرافات و تعصب پر شده است، نشان می دهد. اگر دوست دارید رمانی بخوانید که نگاهتان را به تاریخ دنیا و زندگی در افغانستان تغییر دهد، این داستان را انتخاب کنید. درباره خالد حسینیخالد حسینی نویسنده توانای افغان 4 مارس 1۹۶5 در کابل چشم به جهان گشود. پدرش تاجیک و مادرش اصالتا پشتون بودند. مادر در دبیرستان دخترانه فارسی و تاریخ درس می داد و پدرش دیپلمات وزارت خارجه بود. همین موضوع آن ها را در سال 1۹۷۶ به پاریس کشاند و کمی بعد با برکنار شدن پدر از کار به آمریکا مهاجرت کردند. خالد حسینی تحصیلاتش را در رشته پزشکی در دانشگاه پزشکی شهر سن دیگو به اتمام رساند و در سال ۲00۶ از سوی آژانس پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) به عنوان سفیر حسن نیت این سازمان در افغانستان شناخته شد. او در سفری که در سال ۲00۷ به افغانستان داشت، بنیاد خالد حسینی را بنیان نهاد. این نهاد برای کمک به افغان ها، تاسیس شده است. خالد حسینی رمان هایی نوشته است که برای مدت های طولانی در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز قرار گرفتند. بادبادک باز که اولین اثر اوست به 4۸ زبان ترجمه شده است. آثار دیگر او، هزار خورشید تابان، و کوهستان به طنین آمد و دعای دریا است که همگی به فارسی ترجمه شده اند. او در حال حاضر به همراه همسر و دو فرزندش در سن خوزه کالیفرنیا زندگی می کند. بخشی از کتاب هزار خورشید تابانمریم پنج ساله بود که برای نخستین بار کلمه حرامزاده را شنید.روز پنج شنبه بود. بدون شک چنین روزی بود؛ چون مریم به یاد داشت که آن روز نیز مثل همه پنج شنبه های دیگر آرام و قرار نداشت. روزهای پنج شنبه، جلیل برای دیدنش به کلبه می آمد. مریم برای تلف کردن وقت تا لحظه دیدارش با جلیل برسد، تا آن لحظه که او را درحال گذر از علف هایی که تا زانویش می رسید، تا آن لحظه که او را درحال تکان دادن دست و عبور از محوطه بدون علف ببیند، بر روی صندلی رفت تا سرویس های چای خوری چینی مادرش را پایین بیاورد. این سرویس چای خوری تنها میراثی بود که ننه، مادر مریم، از مادر خود که در دوسالگی وی از دنیا رفته بود، به یادگار داشت. سرویس که نقاشی دستی زیبایی داشت، طرحی از پرنده و گل های داوودی و اژدها برای دفع شر بر آن نقش شده بود.همین شکردان زیبا بود که به هنگام پایین آمدن از صندلی، از لای انگشتانش لیز خورده و بر کف چوبی کلبه افتاد و شکست.وقتی ننه ماجرا را دید، صورتش داغ شد، لب بالایی اش لرزید و چشم هایش، هم چشم سالم و هم چشم تنبلش، روی مریم خیره شد. نگاه ننه چنان خشم آلود بود که مریم وحشت کرد مبادا دوباره جن در وجود مادرش حلول کرده باشد؛ اما جن نبود، این بار نه. ننه مچ مریم را گرفت و او را به طرف خود کشید و از لای دندان های به هم فشرده اش گفت: «ای بچه حرامزاده دست وپاچلفتی! بعد از آن همه صبر و تحمل، این هم دستمزدم. یه وروجک حرامزاده بی دست وپا که ارث خانوادگی ام را بزنه بشکنه!»آن طور که ننه تعریف می کرد، برای به دنیا آوردن مریم، هیچ کس به کمکش نیامده بود. روزی ابری و نمناک در بهار سال 1۹5۹، بیست وششمین سال حکومت چهل ساله و آرام ظاهرشاه بود. ننه می گفت جلیل هرچند می دانست که ممکن است جن وارد بدنش شود و طی زایمان یکی از آن حمله های غش به او دست دهد، با این همه به خودش زحمت نداد که پزشک یا قابله ای برایش بفرستد. او تمام روز را تنها در کف کلبه دراز کشیده و چاقویی در کنار دستش گذاشته بود و همه بدنش خیس عرق شده بود.ــ وقتی درد زیاد می شد، بالش را گاز می گرفتم و اون قدر جیغ می زدم که صدایم می گرفت؛ ولی هیچ کس نبود که عرق صورتم را خشک کند یا یک قطره آب به من بدهد. تو هم مریم جون، هیچ عجله ای برای آمدن نداشتی. مجبورم کردی دو روز روی زمین سرد و سفت کلبه دراز بکشم. نه چیزی خوردم و نه خوابیدم و فقط زور زدم و دعا کردم که تو زودتر به دنیا بیایی.ــ منو ببخش، ننه.ــ بند نافتو هم خودم بریدم؛ چاقو را برای همین کنارم گذاشته بودم.ــ منو ببخش.ننه همیشه در مقابل عذرخواهی مریم لبخند تلخی می زد، لبخندی که مریم هرگز نمی توانست با یقین بگوید ناشی از پابرجابودن اتهام است یا بخشش توأم با اکراه و بی میلی.

مشخصات فنی : 44668

ناشر

مؤلف

مترجم

سال چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

شابک ۹۷۸۶۰۰۹۴۸۴۴۹۲

دیدگاه

دیدگاهی ثبت نشده

Be the first to review “هزار خورشید تابان”