ژان کریستف (نسخه کامل ۴ جلدی)65810

معرفی کتاب ژان کریستف (نسخه کامل 4 جلدی)رومن رولان در کتاب ژان کریستف به ماجراهای عاشقانه فردی به نام کریستف می پردازد. نویسنده در جلد اول فقط سعی می کند/به طور کامل و مفصل شخصیت کریستف را بسازد و برای ما تعریف کند و داستان را در جلدهای بعدی پی می گیرد. ژان کریستف رمانی موزیکال است طوری که مخاطب در رمان/غرق می شود و فقط صدای موسیقی را می شنوند. درباره کتاب ژان کریستفاین رمان/درمورد ژان کریستف است. پسری که در خانواده ای اهل موسیقی به دنیا آمده/است. شخصیت اصلی این رمان ژان کریستف یک موسیقی دان آلمانی است که بعد از درگیر شدن با پلیس مجبور می شود/کشورش را ترک کند و به فرانسه مهاجرت می کند. پدر و پدربزرگ ژان از بزرگان دوران/خود هستند و در هنر موسیقی شناخته شده هستند. اما هیچ کدام از آن ها به آنچه که می خواستند به طور کامل نرسیده اند. پدربزرگ ژان کریستف، ژان میشل تمام تلاش/خود را کرد تا پسرش، ملکیور نقص ها و کاستی های او را نداشته باشد. اما در این راه/موفق نبود.حال، پدربزرگ و پدر ژان کریستف هرکدام به نحوی سعی می کنند/تا کریستف به هرآنچه که آن ها آرزو داشته اند دست پیدا کند. ژان در دوران بلوغ فکری اش دست خوش/تحولات زیادی می شود و تاحدی روحیه ی چندشخصیتی دارد. بعد از این تحولات شخصیت اصلی و با دوامش به آرامی شکل/می گیرد و به یک ثبات معقول و منطقی می رسد. موسیقی در ژان نیاز شدیدی به دوست/داشتن برمی انگیزد و کسی که خوب دوست می دارد، دیگر کم و بیش نمی شناسد. خود را به/تمامی در راه همه کسانی که دوست می دارد ایثار می کند. ژان کریستف منعکس کننده ی/اندیشه ها و گرایشات صلح طلبانه ی نویسنده یعنی رومن رولان است، تا جایی که/جایزه ی نوبل ادبیاتی که بخاطر نوشتن این رمان به او داده شد بیشتر شبیه جایزه ی/صلح است تا ادبیات. رولان در کتاب ژان کریستف وقوع جنگ بین دو کشور آلمان و فرانسه را/پیش بینی می کند و دقیقا دو سال بعد از تمام شدن رمان، جنگ جهانی اول اتفاق می افتد./نگارش این رمان ۲0 سال طول کشید و نویسنده خودش اعتقاد دارد/که اثرش شاهکار به حساب می آید. نویسنده در این ۲0 سال شخصیت های داستان خودش را/به بلوغ رسانده است. رمان ژان کریستف یک شخصیت پردازی خیالی بزرگ با شخصیت های/وسیع و یک قهرمان هنری از موسیقی دان معروف بتهوون به شیوه ی ادبیات کلاسیک است/البته با جزئیات زیاد. رومن رولان خودش در دوران/نوجوانی نیهیلیسم بوده است اما بعدها با شنیدن آهنگ های بتهوون به خدای خودش رسیده. ضمنا/پایان نامه ی دکترای رولان نیز درمورد آثار بزرگان موسیقی بوده که نشان دهنده/از ته دل بودن رمان است. چرا باید کتاب ژان کریستف را مطالعه کنیم؟ این کتاب/برخلاف حجم زیادی که دارد مخاطب را اصلا خسته نمی کند. این رمان را حتما باید پیش/از مرگ خواند زیرا دید و نگرش جدیدی مخصوصا از لحاظ انسان دوستی به ما می دهد. خواندن این کتاب را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟ /رمان ژان کریستف برای هر موسیقی دان یا هر فردی که به کار و حوزه ی موسیقی علاقه دارد می تواند/جذاب و خواندنی باشد. درباره رومن رولان رومن رولان در سال 1۸۶۶ در شهر کلامسی، در ایالت بورگونی،/در خانواده ی بورژوایی مرفه ای به دنیا آمد. او نویسنده، نمایشنامه نویس، مقاله نویس و روشنفکر فرانسوی بود. در/چهارده سالگی به همراه خانواده اش برای تحصیل راهی پاریس شد. در/نوجوانی با افکار باروخ اسپینوزا آشنا/شد و لئو تولستوی را/کشف کرد. در 1۸۸۹ در رشته ی تاریخ ادامه تحصیل داد و در 1۸۹5 به رم رفت و در رشته ی هنر مدرک/دکترایش را گرفت. رساله ی دکتری او درمورد تاریخ اپرای اروپا پیش از ژان باتیست لولی و آلساندرو اسکارلتی بود. رومن رولان دو بار ازدواج کرد. بار اول در 1۸۹۲ با کلوتیلد برئال، که نه سال بیشتر دوام نیاورد، و بار دوم، بعد از 33 سال تنهایی، در 1۹34 با ماری کوادچف ازدواج کرد، که این/ازدواج تا پایان عمر رومن ادامه داشت. رومن رولان در سال 1۹10 موفق/به دریافت نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) شد و در سال 1۹13 جایزه ی بزرگ آکادمی فرانسه را/دریافت کرد. در سال 1۹15 نیز جایزه ادبی نوبل را به/دست آورد. او در سال/1۹33 برنده ی جایزه گوته شد که این جایزه را از دولت نازی قبول نکرد. فهرست کتاب های ژان کریستف دیباچه ای بر ژان/کریستف1. سپیده دم2. صبح 3. نوجوانیبامداد1. مرگ ژان میشل2. اوتو3. میناتازه جوان1. خانه اولر2. سابین3. آدا تکه هایی از کتاب/ژان کریستف آماده رفتن شدند. دیر زمانی، مزه تلخ غم واپسین روزهای سپری شده در خانه/غمناک و غریزی که همیشه آن جا را ترک می کردند، چشیدند. به دشواری یارای آن داشتند/که غم خود را با یکدیگر در میان نهند؛ شرم داشتند، یا ترس. هر یک می اندیشیدند که/نمی بایست، ناتوانی خود را بر دیگری آشکار می کرد. بر سفره، هر دو، تک و تنها، در/اتاقی ماتم بار، با پنجره های نیمه باز، زهره آن نداشتند که آوایی برآورند، به/شتاب غذا می خوردند و از ترس آن که نتوانند آشفتگی خود را نهان دارند، از نگریستن/به یکدیگر پرهیز می کردند. پس از آن، بی درنگ از هم جدا می شدند. کریستف، در پی/کارهای خود می رفت، امّا، همین که یک دم آزاد می شد، باز می گشت، و نهانی به خانه/می خزید و با سر پنجه به اتاقش پا به اتاقک زیر شیروانی می رفت. آن گاه در را می بست،/گوشه ای روی یک صندوق، یا بر لبه پنجره می نشست و بی اندیشه بر جای می ماند و از/زمزمه ناگفتنی خانه کهنی که با آوای ناچیز پا می لرزید، سرشاد می شد. همانند خانه،/دل در بر کریستف می لرزید. زمزمه های درون و برون، آوای تخته های کف اتاق، و/آواهای ناپیدا و آشنا را، هراسان، به کمین می نشست. همه آن ها را باز می شناخت. بی خود/می شد، تصویرهای گذشته، به اندیشه اش هجوم آورده بودند؛ از این کرختی اش رها نمی شد،/مگر به آوای ساعت سن مارتن که به یاد او می آورد که بار دیگر وقت رفتن است.