تلخ تر از شیرین تصویری دردناک و متاثرکننده از برده داری کودکان در عصر مدرن.39993
قیمت اصلی ۷۵۰,۰۰۰ ریال بود.۶۷۵,۰۰۰ ریالقیمت فعلی ۶۷۵,۰۰۰ ریال است.
ناموجود
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۳۰۰ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۵۴۲۵ |
معرفی کتاب تلخ تر از شیرینکتاب تلخ تر از شیرین داستانی زیبا از تارا سالیوان با ترجمه شروین جوانبخت است. این داستان از زندگی دو برادری صحبت می کند که می خواهند از مزرعه کار اجباری فرار کنند…انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت ترین کتاب ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.درباره کتاب تلخ تر از شیرینکتاب تلخ تر از شیرین داستان خواندنی و زیبا است که از تلاش برای به دست آوردن آزادی، مبارزه برای گرفتن حقوق و … صحبت می کند. داستان درباره دو برادر به نام ها آمادو و سیدو است. آن ها باید در مزرعه ی کار اجباری کار کنند. زمانی که برای اولین بار یک دختربچه برای کار به مزرعه می آید، آنها متوجه روحیه جسور و شکست ناپذیر او می شوند. در ادامه داستان از تلاش های این دو برادر برای فرار از مزرعه و رسیدن به آزادی رهایی می خوانیم. آن ها با الگوبرداری و کمک گرفتن از خدیجه می خواهند به هدفشان برسند.کتاب تلخ تر از شیرین را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم نوجوانان و علاقه مندان به ادبیات کودک و نوجوان را به خواندن کتاب تلخ تر از شیرین دعوت می کنیم.بخشی از کتاب تلخ تر از شیریندوباره حواسم را به موسی جمع می کنم. به دقت به صورتش نگاه می کنم. خوب نگاهش می کنم تا ببینم عصبانی است یا نه. راحت ایستاده، دندان هایش را روی هم فشار نمی دهد، دست هایش رها، کنار بدنش آویزان اند. می گویم: «نمی دونستم منتظر پسرهای جدیدیم.»موسی توی چشم هایم نگاه می کند. سعی می کنم عقب نکِشم. رویش را برمی گرداند و شانه هایش را بالا می دهد. «من هم نمی دونستم.» سوت را از زیر بلوزش بیرون می کِشد و دوباره تویش فوت می کند. «کمکم کنین وسایلم رو بردارم.»سیدو تلوتلوخوران می دود تا وسایل موسی را بردارد و من بقیه غلاف هایش را توی گونی اش می اندازم. یوسف، عبدالرحمان و کوناته تازه رسیده اند که صدای گوشخراشی از طرف زمین مسطح به گوش می رسد. انگار کسی دستش را روی بوق گذاشته و بعد صدای دوتا بوق کوتاه می آید.موسی گونی اش را از دستم می گیرد و جلو می افتد.من با سیدو و بقیه پسرها در صفی پشت سر موسی راه می افتیم.صدایی از کنارمان می گوید: «آو کا کِنه؟»سیدو جواب می دهد: «ما خوبیم. ولی یوسف! فکر کنیم چندتا پسر جدید از مالی آوردن اردوگاه! تو چی فکر می کنی؟» برادر خل وچلم جست وخیزکنان راه می رود و از این که رازی را با بقیه در میان گذاشته، هیجان زده است.یوسف از ته دل لبخندی به سیدو می زند. به خاطر ابروهای پهنش، صورتش شبیه نقاشی های کارتونی است. من هیچ وقت با پسرهای دیگر صمیمی نشده ام. توجه کردن به دیگران باعث درد و رنج می شود و همهٔ توجه من متعلق به سیدو است. ولی اگر قرار باشد به کسی اعتماد کنم، یوسف را از بقیه بیشتر قبول دارم. او زیاد لبخند می زند؛ لبخند واقعی. جایی مثل این جا، چنین چیزی کمیاب است.یوسف پچ پچ کنان می گوید: «آووُ. احتمالاً همین طوره. نون خورهای بیشتری دور قابلمه آش جمع می شن، مگه نه؟»همه در سکوت راهمان را ادامه می دهیم. این غذای بخور و نمیری که به ما می دهند چیزی نیست که درباره اش شوخی هم بکنیم.
مشخصات فنی : 39993
وزن | 510 گرم |
---|---|
ناشر | |
مؤلف | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۳۰۰ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۵۴۲۵ |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده