علمدار: زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید سیدمجتبی علمدار33232
قیمت اصلی ۷۵۰,۰۰۰ ریال بود.۶۷۵,۰۰۰ ریالقیمت فعلی ۶۷۵,۰۰۰ ریال است.
ناموجود
ناشر | |
---|---|
مؤلف | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۲۶۴ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۳۹۱۷۳۸ |
علمدار/زندگی نامه و خاطرات ذاکر شهید سیدمجتبی علمدار/مؤلف: کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی/شرح:/سید مجتبی علمدار، فرزند سید رمضان، در سحرگاه بیست و یکم ماه رمضان و در یازدهم دی ماه سال 1345 در شهر ولایتمدار ساری و در خانه ای که با عشق به اهل بیت مزین شده بود، دیده به جهان گشود./پدرش کفاش ساده دل و متدینی بود که بیش از همه چیز به رزق حلال اهمیت می داد./سید مجتبی دوران تحصیل را در مدارس زادگاهش سپری کرد. سال 1362 و در ایام هنرستان، که هفده سال بیشتر نداشت، به ندای هل من ناصر حسین(ع) زمان، خمینی کبیر، لبیک گفت و راهی جبهه شد./از کوه های سر به فلک کشیده غرب تا دشت های تفدیده جنوب، در همه عملیات ها حضور او برای فرماندهان و رزمندگان نعمت بود./قدرت بدنی بالا، شجاعت، ایمان و تقوی و برخورد صحیح از او انسان کاملی ساخته بود./رفاقت و همراهی با انسان های وارسته ای نظیر شهیدان مردانشاهی و حسین طالبی نتایج و … بسیار در او تأثیرگذار بود./سال 1366 به فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم لشکر 25 کربلا منصوب شد. و این در حالی بود که تا این تاریخ چندین بار به شدت مجروح شده بود./بعد از آن نیز به شدت مجروح و شیمیایی شد. به طوری که طحال و قسمتی از روده هایش را برداشتند. اما این اتفاقات باعث نشد از جمع با صفای رزمندگان جدا شود./پس از پایان جنگ تا دو سال در واحد طرح و عملیات تیپ سوم لشکر در همان مناطق ماند. سید طی این دوران از لحاظ معنوی بسیار رشد کرد./سال 1369 به ساری بازگشت و ازدواج کرد. سید با مسئولیت امور ورزش در لشکر 25 کربلا مشغول شد. اما او انسانی نبود که به زندگی و شغلی آسوده آرام بگیرد./هیئت بنی فاطمه با تلاش او راه اندازی شد. جلسات هیئت در منازل شهدا برگزار می شد./بعد از آن هیئت رهروان امام خمینی و راه اندازی بیت الزهرا نتیجه تلاش های خستگی ناپذیر او و دوستانش بود./تلاش سید در جذب و هدایت جوانان به این هیئت ثمر داد. شیوه هیئت داری او بسیار جذاب و جدید بود./هیئت سید جوانانی را که به دنبال معارف ناب اهل بیت بودند سیراب می کرد./سوز درونی، اخلاص و سیمای ملکوتی سید همه را جذب می کرد./سال 1374 به طرز عجیبی به مهمانی خانه خدا دعوت شد! و این سفر بسیار در حال درونی او تأثیرگذار بود./می گفت انسانی که از سفر معنوی حج برگشت، نباید در این دنیا بماند!/سید در جواب دوستان، که از اوضاع اقتصادی گله می کردند، گفت: «این سی ساله عمر ارزش این حرف ها را ندارد! بارها از عبارت سی سال عمر برای خودش استفاده می کرد.»/شب یازدهم شعبان سال 1375 در جمع دوستان به زیبایی نغمه سرایی کرد. سپس از غیبتش در شب نیمه شعبان صحبت به میان آورد!/در مراسم نیمه شعبان همه منتظر نغمه سرایی سید بودند. اما خبری از او نشد. سید بر روی تخت بیمارستان بود. عوارض شیمیایی به سراغش آمده بود./چند روز بعد و درست در روز یازدهم دی ماه و در سی امین سالگرد میلادش، پرنده روح سید از عالم خاک پر کشید و به یاران شهیدش پیوست./تشییع پیکر او یکی از بزرگترین اجتماعات مردم ساری بود. طول جمعیت به کیلومترها می رسید. سید در کنار دوستانش در گلزار شهدا آرمید./اما از آن روز وظیفه دیگر او آغاز شد. و یقینا تا آینده ادامه خواهد داشت! سید در دوران حیات به دنبال هدایت مردم بود. خداوند هم در قرآن شهدا را زنده می خواند و …/سید هنوز مشغول هدایت. او به دنبال ماست تا راه را کج نرویم. ان شاءالله
مشخصات فنی : 33232
ناشر | |
---|---|
مؤلف | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
اندازه کتاب | |
نوع جلد | |
زبان | |
تعداد صفحات | ۲۶۴ صفحه |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۳۹۱۷۳۸ |
دیدگاه
دیدگاهی ثبت نشده