ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید طنز معاصر – ۲

نیم نگاه pdf
10%

ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید طنز معاصر – ۲43262


قیمت اصلی ۷۵۰,۰۰۰ ریال بود.قیمت فعلی ۶۷۵,۰۰۰ ریال است.

ناموجود

وزن 510 گرم
ناشر

مؤلف

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

تعداد صفحات ۳۱۲ صفحه
شابک ۹۷۸۶۰۰۱۰۵۱۳۲۶

معرفی کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشیدکتاب ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید رمانی طنز است نوشته ایرج پزشک زاد. کتاب ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید اولین بار در 133۷ در مجله اطلاعات جوانان و برای بار دوم در 1350 در مجله فردوسی منتشر شده است. ایرج پزشکزاد را با رمان مشهور دایی جان ناپلئون می شناسند، این نویسنده با زبان طنز گزنده خود سراغ داستان دیگری رفته است و این بار در اعماق تاریخ انتقاد می کند.سریال قهوه تلخ ساخته مهران مدیری که در سال 13۸۹ در سینمای خانگی منتشر شد از رمان ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید تاثیر گرفته است. درباره کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشیدماشاءالل خان دربان بانک است و تحت تأثیر کتاب های تاریخی دوران هارون الرشید، به دلیل ذهنیتش از رفتارهای اطرافیانش نسبت به خود، خود را در آن زمان حس می کند. دلش می خواهد به آن دوران برود.یک روز با رفتن پیش یک مرتاض هندی مقیم تهران که ادعا می کند پیش گوی آینده و گذشته است از او می خواهد روحش را به دوران خلافت هارون الرشید ببرد و مرتاض چنین می کند و وی وقتی به هوش می آید که خود را در بغداد و در دوران هارون الرشید می بیند. در داستان ساختار حکومت عباسیان با زبانی طنز بررسی می شود و خشونت و ظلم به تصویر کشیده می شود.ماشاءالله خان هزاران ظلم را می بیند و سعی می کند جلوی قتل جعفر برمکی را بگیرد. داستان طنز تلخ جذابی دارد که خواننده را رها نمی کند.سفر شخصیت اصلی در زمان او را از حال دور می کند و به دنیایی می برد که فکر می کرده است آرمانی است اما با حقیقت تلخی روبه رو می شود. پزشکزاد در اعماق تاریخ سفر می کند تا نقدش از اوضاع زمانه اش را راحت تر بیان کند و این نقد را آن چنان با طنز می آمیزد که خواننده در میان خنده غمگین می شود و به فکر فرو می رود.پزشکزاد ذاتا طنزنویس است او می داند چگونه باید بنویسد و چگونه از ابزارهایش استفاده کند، سفر در زمان از آرزوها و حسرت های همیشگی و قدیمی بشر بوده و هست، این آرزو و حسرت در آثار بسیاری از نویسندگان نمود پیدا کرده است و پزشکزاد در زبان فارسی این موضوع را به حد اعلای خود رسانده است.عصر هارون الرشید را عصر طلایی اسلام می دانند ماشاءالله خان این سفر در تاریخ به خواننده و قهرمان نشان می دهد اوضاع آن طور که فکر می کنند نیست و همه چیز جور دیگری است و تاریخ همان طور که بوده خواهند ماند و و ناشایستی افراد همواره در تاریخ تکرار می شود.خواندن کتاب ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید را به چه کسانی پیشنهاد می کنیمطنز در ادبیات داستانی معاصر ایران با ایرج پزشکزاد شناخته می شود، اگر از کتاب هایی طنزی مانند دایی جان ناپلئون لذت برده اید این کتاب را هم از دست ندهید. درباره ایرج پزشکزادایرج پزشک زاد در سال 130۶ شمسی در تهران متولد شد. پدرش حسن پزشکزاد یک پزشک و مادرش شاهزاده فکری ارشاد دختر مؤیدالممالک فکری ارشاد بود. معزدیوان فکری نیز دایی او بود. وی پس از تحصیل در ایران و فرانسه در رشته حقوق دانش آموخته شد و به مدت پنج سال در ایران به قضاوت مشغول بود. پس از آن به خدمت در وزارت امور خارجه ایران ادامه داد و آخرین سمتش مدیرکل روابط فرهنگی بود.پزشکزار کار نویسندگی را در اوایل دهه 1330 خورشیدی با نوشتن داستان کوتاه برای مجله ها و ترجمه نوشته های ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد. او هنگام کار در وزارت امور خارجه، نویسنده ستون طنز آسمون ریسمون در مجله فردوسی نیز بود.پزشک زاد درباره خودش می گوید:از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم. بعد از فارغ التحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه درآمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم. بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد. بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامه نگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم. هرچند امروزه پزشکزاد را فقط با دایی جان ناپلئون می شناسند اما او آثار دیگری مانند: حاج مم جعفر در پاریس، بوبول، آسمون ریسمون، شهر فرنگ از همه رنگ، انترناسیونال بچه پرروها، رستم صولتان، گلگشت خاطرات، بلیط خان عمو، مصدق بازمصلوب: چند مقالهٔ سیاسی و چندین مقاله ی سیاسی و تاریخی و ترجمه های دختر گرجی از موریس دوکبرا، زندانی کازابلانکا از موریس دوکبرا، فردا گریه خواهم کرد از لیلیان روت، شوایک سرباز پاکدل از یاروسلاو هاشک، دو سرنوشت از ویلکی کالین و … در کارنامه خود دارد. بعضی منتقدان پزشکزاد را بهترین رمان نویس طنز پرداز ایران می دانند.بخشی از کتاب ماشاالله خان در بارگاه هارون الرشید“ــ والله قربان اگر از ما نشنیده بگیرید. این ماشاءالله خان شب ها درس می خواند که کلاس دوازده را با متفرقه امتحان بدهد. برای امتحان از دوسه ماه پیش که از این کتاب های تاریخ و هارون الرشید و اینجور چیزها خریده، از صبح تا غروب کارش خواندن این کتاب هاست. اصلاً گاهی مثل دیوانه ها یادش می رود اسمش چیست و کجاست و چکار می کند. پریروز جلوی بچه ها می خواست بنده را صدا بزند می گفت: «ابن سعدون!» . دیروز می خواست بیاید پیش شما، پرسیدم: کجا می روی، گفت: می روم خدمت هارون الرشید… نه اینکه خیال کنید شوخی می کرد… خیلی جدی حرف می زد.ــ عجیب است! واقعاً عجیب است! در هر حال برو به ماشاءالله خان بگو بیاید اینجا.ــ چشم قربان ولی خواهش داریم نفرمایید که ما چیزی به شما عرض کردیم.ــ بسیار خوب.”“در اتاق نگهبانی نزدیک در بانک، ماشاءالله خان روی یک صندلی نشسته بود و مشغول خواندن یک کتاب بود. اگر کسی سر خم می کرد و در چهرهٔ او دقیق می شد، به خوبی می توانست بفهمد که قرائت این کتاب ماشاءالله خان را به کلی از خود بی خود کرده است. ابروها و چشم ها و دهانش مدام در حرکت بود. گاهی لبخند برلب می آورد و گاهی اخم می کرد، گاهی رنگش قرمز می شد و دندان ها را برهم می فشرد و پیدا بود بیش از سی سال ندارد، ولی سبیل او را کمی مسن تر نشان می داد. یقهٔ اونیفورم مخصوص نگهبانی را باز کرده و کمربند و هفت تیرش را روی میز کنار دستش گذاشته بود.از لای در نیمه باز سروکلهٔ محمودآقا پیدا شد. با لحن خسته ای گفت:ــ پاشو برو رئیس کارت دارد.ولی ماشاءالله خان که متوجه ورود او نشده بود، صدایش را هم نشنید. محمودآقا وقتی دید که”“همکارش متوجه سروصدای او نشد، با بی حوصلگی فریاد زد:ــ آهای پسر، کجایی؟ماشاءالله خان ناگهان سر را بلند کرد و چشم به چهرهٔ محمودآقا دوخت؛ سپس از جا برخاست و آهسته به طرف او به راه افتاد. محمودآقا مات و مبهوت او را نگاه می کرد.ماشاءالله خان که همچنان چشم به صورت همکار خود دوخته بود، با صدای خفه ای که هیچ شباهتی به صدای خودش نداشت، گفت:ــ مسرور وقت آن رسیده که تو به سزای اعمال ننگین خود برسی… تو قاتلی مسرور…محمودآقا که چشم هایش از تعجب گرد شده و از ترس بلااراده دست به طرف هفت تیر خود برده بود، با صدای بلند گفت:ــ مسرور کیه… من محمودآقا هستم.”“بعد ته لیوان آب را که روی میز بود برداشت و با یک حرکت تند به صورت ماشاءالله خان پاشید. ماشاءالله خان تکان شدیدی خورد و فریاد زد:ــ اه! خیسم کردی… چرا شوخی خرکی می کنی؟محمودآقا نفسی به راحتی کشید و گفت:ــ ماشاءالله، تو باید بروی پیش دکتر خودت را نشان بدهی… مسرور کیه… قاتل کیه… مگر به سرت زده…ماشاءالله خان با دستمال عرق پیشانی را پاک کرد و با تبسم خفیفی گفت:ــ شوخی می کردم بابا!ــ هیچ شوخی نبود… با آن قیافه داشتی مرا خفه می کردی…ماشاءالله خان لحظه ای ساکت شد سپس آهسته گفت:”“راستش را بخواهی حق با توست… این کتاب نمی دانی چه کتابی است… دلم می خواست دستم به این مسرور می رسید، خفه اش می کردم…

درباره کتاب ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید اثر ایرج پزشک زاد:
این اثر توسط فرهنگ معاصر منتشر شده است
و می توانید این کتاب و سایر کتاب های عمومی را از طریق خرید آنلاین از سایت فروش اینترنتی اشراق بوک سفارش دهید.

مشخصات فنی : 43262

وزن 510 گرم
ناشر

مؤلف

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

تعداد صفحات ۳۱۲ صفحه
شابک ۹۷۸۶۰۰۱۰۵۱۳۲۶

دیدگاه

دیدگاهی ثبت نشده

Be the first to review “ماشاءالله خان در بارگاه هارون الرشید طنز معاصر – ۲”