کتاب گرگ های پوشالی

نیم نگاه pdf
10%

کتاب گرگ های پوشالی37516


قیمت اصلی ۷۵۰,۰۰۰ ریال بود.قیمت فعلی ۶۷۵,۰۰۰ ریال است.

ناموجود

وزن 510 گرم
ناشر

مؤلف

مترجم

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

تعداد صفحات ۲۵۶ صفحه
شابک ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۱۳۷۳

معرفی کتاب گرگ های پوشالیکتاب گرگ های پوشالی داستانی از لورن ولک با ترجمه آناهیتا حضرتی است. این داستان درباره زندگی دختری به نام آنابل است که متوجه می شود باید صدای عدالت را در جامعه محل زندگی شان بلند کند.گرگ های پوشالی برنده جایزه نیوبری سال ۲01۷ شده است و در سال ۲01۶ نامزد جایزه کتاب نوجوانان گودریدز بود. این کتاب را انتشارات پرتقال منتشر کرده است. این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیت ترین کتاب ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.درباره کتاب گرگ های پوشالیگرگ های پوشالی داستان زندگی آنابل است. دختری که در سایه های دو جنگ جهانی بزرگ شده است. او در پنسیلوانیا زندگی آرامی را می گذارند اما این زندگی آرام با وجود دختری به نام بتی کاملا به هم می ریزد و در هم می شکند. وقتی بتی، به عنوان دانش آموز جدید وارد کلاس آن ها می شود، همه متوجه می شوند که فردی خشن است و از ظلم کردن به دیگران ابایی ندارد. اول که شروع به قلدری می کند، با آدم ها مختلف درگیر می شود و گویی جدا از دیگران است و با بقیه کاری ندارد اما یک روز او سراغ توبی می رود. یکی از سربازان جنگ جهانی دوم!همه مردم توبی را آدمی عجیب غریب می دانند اما آنابل فقط ظلمی را می بیند که به توبی می شود. او یاد می گیرد شجاع باشد و در برابر ستم، به عنوان صدای عدالت ایستادگی کند. آن هم در شرایطی که تنش ها روز به روز بیشتر می شود…بسیاری از منتقدان رمان گرگ های پوشالی لورن ولک را با رمان کشتن مرغ مقلد، نوشته هارپر لی مقایسه می کنند. داستانی که از جنگ جهانی دوم و زندگی معصوماه کودکان در آن میان سخن می گوید و به مفاهیمی مانند قضاوت، پیش داوری و عدالت می پردازد.کتاب گرگ های پوشالی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم گرگ های پوشالی رمانی است که برای نوجوانان نوشته شده است. اما خواندنش برای بزرگسالان نیز خالی از لطف نیست.درباره لورن ولک لورن ولک، ۲۸ اکتبر 1۹5۶ در بالتیمور به دنیا آمد. او در دانشگاه براون در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درس خواندن در سال 1۹۸1 فارغ التحصیل شد. مدتی را به عنوان ویراستار و معلم مشغول کار بود و بعد به نوشتن روی آورد. لورن ولک برای رمان گرگ های پوشالی مدال افتخار نیوبری را از آن خود کرد و برای نوشتن داستان تاریخی آن سوی دریای روشن (آن سوی آبی بی کران) جایزه اسکات آدل را برنده شد. بخشی از کتاب گرگ های پوشالیوقتی ماه اکتبر، سروکله بتی پیدا شد، هوا هنوز گرم بود و به همین خاطر، به مدرسه آمدنِ آن پسرهای آزاردهنده، نظمی نداشت. بدون بتی، مدرسه جای آرامی به حساب می آمد؛ حداقل تا وقتی که در آن نوامبر وحشتناک همه چیز به هم ریخت و از من خواسته شد فهرست بلندبالای دروغ هایم را به هم ببافم.آن موقع هیچ کلمه ای سراغ نداشتم که بتواند بتی یا کارهایی را که باعث می شد از بقیه بچه های مدرسه متمایز شود، به درستی توصیف کند. هنوز یک هفته از آمدنش نگذشته، یک دوجین کلمه یادمان داد که نباید یاد می گرفتیم؛ یک ظرف جوهر را روی ژاکت امیلی ریخت و به کوچک ترها یاد داد بچه ها از کجا می آیند؛ این چیزی بود که من آن را بهار قبل از به دنیا آمدن گوساله ها از مادربزرگم یاد گرفتم. یاد گرفتن درباره نوزادها برای من با لطافت همراه بود و مادربزرگم به عنوان کسی که خودش چندبار بچه دار شده بود، به زیبایی و با شوخ طبعی در موردش حرف می زد. او همه بچه هایش را هم روی همان تختی به دنیا آورده بود که هنوز روی آن می خوابید؛ اما برای بچه های کوچک مدرسه مان، یاد گرفتن درباره این موضوع، با لطافت همراه نبود. بتی با بی رحمی در موردش حرف زد؛ بچه ها را تا سرحد مرگ ترساند و از همه بدتر به آن ها گفت اگر در مورد این مسئله جلوی والدینشان دهن لَقّی کنند، توی جنگل دنبالشان می کند و آن ها را می زند؛ همان کاری که بعدها با من کرد. شاید هم بکُشدشان. آن ها هم باور کردند؛ همان طور که من باور کردم.من می توانستم روزی ده مرتبه برادرهایم را تهدید کنم که می کُشمشان یا تکه تکه شان می کنم و آن ها هم به من می خندیدند و زبانشان را برایم درمی آوردند؛ اما کافی بود بتی نگاهشان کند تا سر جایشان آرام بگیرند. برای همین، آن روز که بتی توی خندقِ گرگ از پشت درختی بیرون آمد و جلوتر سر راهم ایستاد، اگر برادرهایم هم آنجا بودند، نمی توانستند کمک زیادی به من بکنند.وقتی کوچک تر بودم، از پدربزرگم پرسیدم چطور شد اسم آنجا را خندقِ گرگ گذاشتند.گفت: «قدیم ندیم ها واسه گرفتن گرگ ها خندق های عمیق می کَندیم.»پدربزرگ یکی از ما هشت نفر بود که باهم در خانه روستایی مان زندگی می کردیم. این خانه از صدسال پیش مال ما بود. بعد از اینکه به خاطر رکود، کل کشور در مضیقه افتاد و مزرعه ما بهترین جا برای زندگی کردن شد، سه نسل را کنار هم زیر یک سقف جا داد. حالا که شعله های خشم جنگ جهانی دوم زبانه می کشید، خیلی از خانواده ها برای خودشان باغ های پیروزی ساخته بودند تا غذا برای خوردن داشته باشند؛ اما کلِ مزرعه ما برای خودش یک باغ پیروزی خیلی بزرگ به حساب می آمد که پدربزرگم همه عمرش را صرف نگه داری از آن کرده بود.پدربزرگم مردی جدی بود و همیشه حقیقت را به من می گفت؛ حقیقتی که البته همیشه هم نمی خواستم بشنوم! اما خُب، گاهی هم از او می خواستم بگوید. مثلاً وقتی از او پرسیدم چه شد اسم آنجا را خندقِ گرگ گذاشتند، بااینکه آن موقع فقط هشت سال داشتم، ماجرایش را برایم توضیح داد.توی آشپزخانه روی یک صندلی نزدیک اجاق نشسته و آرنج هایش را روی زانوهایش گذاشته و کف دست هایش را از مُچ های پهنش آویزان کرده بود. پاهای رنگ پریده اش هم آماده چکمه پوشیدن بود. در زمان های مختلفی از سال، پدربزرگ شبیه مرد کم سن وسال تری به نظر می رسید و هُشیار بود. آن روز صبح بااینکه هنوز ماه ژوئن بود، خسته و کوفته به نظر می آمد. بالای پیشانی اش درست مثل پاهایش رنگ پریده بود، اما دماغ و گونه هایش، درست مثل دست ها و بازوهایش، تا جایی که آستین هایش را بالا می زد، قهوه ای بود. بااینکه ساعت های زیادی از روز را توی سایه می نشست و کارهای کوچک انجام می داد، می دانستم چقدر خسته است.

مشخصات فنی : 37516

وزن 510 گرم
ناشر

مؤلف

مترجم

سال چاپ

نوبت چاپ

اندازه کتاب

نوع جلد

زبان

تعداد صفحات ۲۵۶ صفحه
شابک ۹۷۸۶۰۰۴۶۲۱۳۷۳

دیدگاه

دیدگاهی ثبت نشده

Be the first to review “کتاب گرگ های پوشالی”